شرح دعاي هفتم زبور آل محمد(صل الله عليه و آله) 1
فراز اول: يا من تحل به عقد المكاره، و يا من يفثا به حد الشدائد، و يا من يلتمس منه المخرج الي روح الفرج، ذلت لقدرتك الصعاب، و تسببت بلطفك الاسباب.
اي كسي كه پيچيدگي ناگواري ها فقط به وسيله او حل مي شود، اي كسي كه برندگي سختي ها را او مي شكند و اي آن كه روي آوردن به سوي آسايش را از او تمنا مي كنيم ! فقط به قدرت تو هر دشواري هموار است و تنها سبب ساز، لطف عام تو مي باشد.
عقده هاي روحي انسان آن چنان پيچيده است كه در روان شناسي جديد بعضي را غير قابل حل و بعضي را بسيار مشكل تشخيص داده اند و توان علاج آن ها را در مرزي دانسته اند كه از عهده بسيار كمي از متخصصين بر مي آيد. پيچيدگي بسياري از گرفتاري ها پيچش نظام روحي افراد است، ولي خداي متعال گره هاي كوري كه به دست هيچ كس باز نمي شود را به آساني مي گشايد و مي داند كه چگونه بايد بندگان مبتلا و گرفتار را به سامان برساند.
اين جاست كه ياس و نااميدي انسان زايل مي شود، زيرا با كرم او همه چيز حل مي گردد و كمترين نگراني در كار نخواهد بود. زيرا كليد همه اسرار گره خورده عالم در ارتباط با تدبير حكيمانه خداوند قرار دارد.
اي دل آر سيل فنا بنياد هستي بر كند
چون ترا نوح است كشتيبان ز طوفان غم مخور
اين دل غمديده حالش به شود دل بد مكن
اين سر شوريده باز آيد به سامان غم مخور
پس، گذشته از آن كه گشايش هر در بسته اي به يد قدرت اوست، شكنندگي مصائب و حاد بودن آنان نيز در برابر قدرت و پشتيباني او كند گرديده و از كنار زندگي بدون هيچ گونه اصطكاكي عبور خواهد كرد، و به همين دليل حضرت فرموده كه فقط به وسيله تو خروج از وادي غم ميسور است و هيچ چيز براي تو مشكل نيست.
عبارت آخر اين فراز از دعا، جالب ترين قسمت آن است كه فرمود: تسببت بلطفك الاسباب ؛ يعني نظام جبري علت و معلولي در سلطه ي قدرت تو ضرورت و جبر پيدا كرده و همه سبب ها و علت ها به تو باز مي گردد؛ به ديگر بيان: خداي متعال خود سبب ساز است، يعني علت و معلول و رابطه اي بين اين دو جملگي در قبضه قدرت اوست و هيچ چيز يا كس ديگر بر آن حاكم نمي باشد. تنها اوست كه محكوم هيچ ضرورتي نخواهد بود، بلكه هم چنان كه قرآن كريم فرموده: و انا فوقهم قاهرون[1]
بدين سان است كه در قلب و خاطر بندگان صالح خدا ياس و نوميدي از بن و ريشه خشكيده و هيچ گاه بن بست در زندگي آنان معني ندارد.
1.اعراف، 127.
2.منبع(مركز مطالعات پاسخگويي به شبهات ديني قم) www.andisheqom.com
دعاي هفتم زبور آل محمد
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ. فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
ای آنکه گرهِ کارهای فرو بسته به سر انگشت تو گشوده میشود، وای آن که سختیِ دشواریها با تو آسان میگردد، وای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست. سختیها به قدرت تو به نرمی گرایند و به لطف تو اسباب کارها فراهم آیند. فرمانِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، و چیزها، به ارادهی تو موجود شوند. و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند. تویی آن که در کارهای مهم بخوانندش، و در ناگواریها بدو پناه برند. هیچ بلایی از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگردانی، و هیچ اندوهی بر طرف نشود مگر تو آن را از دل برانی.ای پروردگار من، اینک بلایی بر سرم فرود آمده که سنگینیاش مرا به زانو درآورده است، و به دردی گرفتار آمدهام که با آن مدارا نتوانم کرد. این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آوردهای و به سوی من روان کردهای. آنچه تو بر من وارد آوردهای، هیچ کس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوی من روان کردهای، هیچ کس برنگرداند. دری را که تو بسته باشی. کَس نگشاید، و دری را که تو گشوده باشی، کَس نتواند بست. آن کار را که تو دشوار کنی، هیچ کس آسان نکند، و آن کس را که تو خوار گردانی، کسی مدد نرساند. پس بر محمد و خاندانش درود فرست.ای پروردگار من، به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن، و در آنچه زبان شکایت بدان گشودهام، به نیکی بنگر، و مرا در آنچه از تو خواستهام، شیرینیِ استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه؛ و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بیطاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو میتوانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمدهام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایستهی آن نباشم،ای صاحب عرش بزرگ.
التماس دعا
خانه ي پدري
بشنو و بخوان. بگذار روحت پر بكشد در كوچه پس كوچه ها ي منتهي به حرمش.ميبيني التيام يافته اي و دلت پر شده است از او.دهين نجف خورده اي؟ بشنو و بخوان. ميبيني جاي تمام سختي ها، حلاوتي مست كننده نصيبت شده است.سلام بده و سلامش را با گوش جان بشنو.در صحن حضرت زهرا بشين و بگذار حالت را محول كند كه اوست محول الاحوال… وارد شو.سرت را بر ضريحش بگذار.بغلش كن.بگو چقدر دلت برايش تنگ شده است…مگر نه اين كه او پدر ماست.بشنو و همراهش بخوان.بگذار دلت پر بكشد به خانه ي پدري…
آه ای شهر دوست داشتنی
کوچه پس کوچههای عطرآگین
ای مرور تمام خاطرههات
چون دهین ابوعلی شیرین
سرخوشیهای بیحدم میزد
پرسه در کوچههای بی هدفی
دعوتم کرد سمت طعم بهشت
ناگهان عطر قیمهی نجفی
سیدی! گم شدم، حرم، مولا
از کجا می شود به او برگشت؟
عربی گفت و من نفهمیدم
باید از شارع الرسول گذشت
زخمیام التیام میخواهم
التیام از امام میخواهم
السلام علیک یا ساقی
من علیک السلام میخواهم
سنگ در میشود در این وادی
صاحبان جواهرند همه
واژه واژه با امین الله
زائران تو شاعرند همه
در حرم گم شدم که میدیدم
بین دریای بیکران دریا
ریخت مضمون تازه در شعرم
صحن نو، صحن حضرت زهرا
فرصت با تو بودنم چون ابر
لحظه لحظه میشود سپری
غرق آرامش، پر از رویا
حرم توست خانه پدری
لنگر آسمان، ستون زمین
تو به جبریل دادهای پر و بال
مستیام را خودت دوچندان کن
یا علی یا محول الاحوال
باز هم در شکوه ایوانت
مستم، آشفتهام، پریشانم
دارم آن شعر روی ایوان را
جای اذن ورود میخوانم
«زایران درگهت را بر در خلدبرین
میدهند آواز طبتم فادخلوها خالدین»
بین این چهارپاره خوابم برد
رفتم از خویش و دفترم جا ماند
یکنفر مثل من درون حرم
داشت شعری برایتان میخواند
«علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که بماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من، به خدا قسم، خدا را»
چرخ گردان
مي چرخد…
به كامت يا خلاف كامت…
اگر داخل چرخ گردان نباشي، ديگر كام تو محور نيست.محوريت چرخ گردان را مي بيني كه دست ديگري است و به سرانشگت ولايي مولايش مي چرخد…
عالَم، تحت ولايت اهل بيت عليهم السلام است و ولايت محور عالَم وجود…
روزهاي آخر ماه شعبان را دريابيم…
نيروي جسم الهي يا شيطاني
نيروي خشم آنچنان قوي است كه نيروي جسم را چند برابر مي كند و قوت را افزون…
امّا تو، افزوده ي ديگري براي جسمت قرار ده …افزايشي كه بينهايت برابر است نه چند برابر مانند خشم….
نيّت،جسم را به جايي مي برد كه توانايي رفتنش را نداشت…
نيتت الهي باشد،نيروي جسمت الهي ميشود و مقصدش خدا…اما اگر نيتت شيطاني باشد نيروي جسمت شيطاني ميشود و مقصدش شيطان…
پس افزوده ي جسمت(نيت) را، الهي كن تا قدم در اطاعت از خدا برداري و به خود او برسي…
—————————————————————————-
امام صادق(عليه السلام):«إِنَّمَا قَدَّرَ اللَّهُ عَوْنَ الْعِبَادِ عَلَى قَدْرِ نِیَّاتِهِم فَمَنْ صَحَّتْ نِیَّتُهُ تَمَّ عَوْنُ اللَّهِ لَهُ»«خدا کمک به بندگانش را به اندازه نیتهایشان معین میکند هر که نیتش درستتر باشد، کمک خدا برای او کاملتر خواهد بود»(امالی مفید/66)
امام صادق(عليه السلام): «إِنَّ اللَّهَ یَحْشُرُ النَّاسَ عَلَى نِیَّاتِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَة»«مردم در روز قیامت بر روی نیتهایشان محشور میشوند»(محاسن/1/262)
بزرگترين راز هستي...
دوست داري زندگي با نشاطي را تجربه كني؟
دوست داري سالم زندگي كني؟
دوست داري در زمينه هاي مدنظرت موفق باشي؟
دوست داري هرقدمي كه برميداري، خير و صلاحت در آن باشد؟
دوست داري بر دشمنان دروني و بيروني ات پيروز شوي؟
دوست داري همسر خوبي داشته باشي؟
دوست داري فرزندان خوبي را تربيت كني؟
دوست داري خوشبختي را در معناي حقيقي دريابي؟
بدان كه كليد بدست آوردن همه ي اين دوست داشتني ها و آن راز بزرگ هستي براي رسيدن به خوشبختي واقعي،نماز است.و اين نماز است كه پشتوانه اي محكم و ذخيره اي تمام نشدني براي تو خواهد بود.
«نماز، حاضر و بارز و چشم و دل نواز است…شك نبايد كرد كه اين راهي است به سوي كاميابي و توفيق در همه ي مهامّ شخصي و اجتماعي، راهي است به سوي سعادت و فلاح.قد افلح المومنون،الذين هم في صلوتهم خاشعون.1
چه افراد و جماعاتي كه با شناختن قدر و جايگاه ذكر و خشوع و انابه كه نماز مظهر كامل آن است و همراه كردن كار و ابتكار دنيايي با آن به قله هاي تعالي و كمال رسيدند، و چه بيخبران و كوته نظراني كه با غفلت از اين راز بزرگ هستي، خود را از سعادت كامل محروم ساختند و چه در صورت تلاش و كار مادي و چه در صورت بيكارگي و تنبلي، هر جا به گونه اي خود را در منجلاب هاي محروميت و نا كامي غرقه ساخته اند.انسان هايي كه تلاش و مجاهدت در عرصه ي زندگي بشري را با ياد خدا و انس با او و عشق به او همراه مي سازند، خوشبختي در معناي حقيقي آن را در مي يابند و آن را براي جسم و جان خود فراهم ميكنند.»2
نكند از بيخبران و كوته نظران باشيم؟
نكند در منجلاب هاي محروميت و ناكامي غرق شويم؟
نكند از سعادت كامل محروم شويم؟
نكند معناي حقيقي خوشبختي را درك نكنيم؟
نماز را دريابيم تا به دوست داشتي هايمان برسيم و از ناكامي ها بدور باشيم.
——————————————————————————–
1.سوره مباركه ي مومنون، آيه1
2.پيام رهبر معظم انقلاب به مناسبت گردهمايي سالانه نماز در شهر زنجان31شهريور سال75
به خدا همه چيز را خواهم گفت...
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ
چه بلايي بزرگتر از غيبت مويلايمان…چه بلايي بزرگتر از نديدن روي اماممان
از نظر ها غايب است كه اينگونه كودكان يمني پر پر ميشوند
از زير آوار كه درش مي آورند صورت زيبايش را خاك پوشانده است…رد گريه هايش گل شده است…موهاي مشكيش همانند اتش هايي كه برسر خانه اش ريخت و جز آواره اي برايش نگذاشت،سرخ است….ديگر نه سايه پدر دارد و نه مهر مادر…نه دست برادر و نه لبخند خواهر…وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
فقط خدا را دارد و او همه چيز را به خدا خواهد گفت…وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
خدايا حجتت را برايمان بفرست..مگر ما غير از او پناه ديگري داريم؟اَللَّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ
ميدانيم تا فرجي در ما حاصل نشود فرج او هم رخ نخواهد داد…فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
اي پيامبر… يا امير المومنين…سينه ها به تنگ آمده…نفس ها به شماره افتاده…ميشنويد گريه هاي طفل معصوم يمني را…باي ذنب قتلت…یا مُحَمَّدُ یا عَلِی یا عَلِی یا مُحَمَّدُ…اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ
یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ
ای مولای من ای صاحب الزمان
اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَالْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
به فریادم برس، مرادریاب، همین ساعت، الان، الان، الان
یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
ای خدا ای مهربانترین مهربانان به حق محمد و آل پاکیزهاش
دعاي فرج را بخوانيم تا فرجي حاصل شود در ما و ظهور آقايمان صاحب العصر و الزمان.